Tuesday, December 18, 2007

1+1

مجرد که بودیم،ذکرش به خیر،اندر مزایای تزویج و مضرات تجرید چه ها که نگفتیم و نشنیدیم. گاه حتی بر خود میدیدیم به سان یک ارگان کارآمد، ازدواج پراکنی کنیم؛چه که شنیدن آه مجردان عالم بسی طاقت فرساست که هماره غرولندکنان در رفت و آمدند: "ای خدا! تاکی بخوابیم جدا". البت در این میانه از خود نیز غافل نبودیم،که هم نصف العیش بود و هم امید ما را به شیرینی دهانمان میفزود...
دهان ما نیز نه خیلی دیر شکرفشان شد و ما سرمست از دخول در دنیای جدید، مدینه فاضله مان را به جستجو بودیم.روزها یکی پس از دیگری در آمدند و شدند و امروز نهصد و سی روزگی ام در دنیای دوتایی هاست. نه رویایی در اینجا به حقیقت پیوسته و نه آرزویی را برآورده اند، دیگر حتی مرا به دنیای قدیم راه نمیدهند.اینجا همه چیز واقعی است. تو با خودت مواجه میشوی وزود باید تصمیم بگیری.زود باید بگذری.زود باید دیگری را ترجیح دهی. وزود خود را برای بزرگتر شدن آماده کنی که فرصت اندک است و راه نه چندان سهل.راه بازگشتی نیست. باید کوشید در دیار جدید مقیم شوی که وای به حالت اگر نپذیرندت ای رانده شده از دنیای قدیم.

Saturday, December 15, 2007

dar suge farhang

فرهنگ فضای تنفس یک جامعه است"همین جمله مارا بس که کمتر ادعا کنیم و این کلمه زیبای" بدبخت را به حال خود رها نماییم.گرچه در این دیار عالمان و ادیبان،هر متولدی خواه ناخواه فرهیخته زاده میشود و به همین دلیل خیلی راحت اظهارنظر میکنیم،طرح میدهیم،برنامه ریز فرهنگی میشویم...خدای مهربان این چند حرف قابل را از دست ما آدمهای ناقابل نجات دهد. امروز همان فضایی است که 29 سال برای آن زحمت کشیده شده که گاه حتی با ماسک هم تنفس در آن ناممکن است.کاش "فرهنگ مهاجم قدرتمند" رادرک میکردیم و از آن،حال فرهنگ از دست رفته مان را در میافتیم.کاش 29 سال قبل بود .

Thursday, December 13, 2007

salam

برروی ما نگاه خددا خنده میزند
هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
!شروع مهربانانه ای نیست شاید،بعدتر از مهربانی خواهم نوشت
یاحق